مراسم یادبود عملیات والفجر8

«اگر می خواهید در روز قیامت روسفید باشید،

نگذارید دلاوریها و رشادتهای شهیدان به فراموشی سپرده شود.»

شهید بیوک آقا صوابی

***

بهمن ماه 1364 ساعت 22 و 10 دقیقه بود که با قرائت رمز "بسم الله الرحمن الرحيم لا حول و لا قوه الا بالله العلي العظيم و قاتلوهم حتي لا تکون فتنه يا فاطمه الزهرا، يا فاطمه الزهرا، يا فاطمه الزهرا" عملیات والفجر 8 آغاز شد...

دو شهیدی که پیکر پاکشان امسال خاک دانشگاه خوارزمی را متبرک کرد و 8 ماه است که فضای دانشگاه معطر به حضور سبزشان است. از ماندگاران مقاوت والفجر8 هستند...

و بهمن ماه 1391 ساعت19 الی21 با حضور در مکان یادمان شهدای گمنام و حرکت دسته‌جمعی به سمت سالن شماره یک دانشکده ادبیات دانشگاه خوارزمی ، یاد والفجر8 و شهدا و ماندگاران این عملیات را گرامی می‌داریم...

منتظر حضور گرمتان هستیم.

 

ستاد دانشجویی سلوک گمنامی

 

 

 

خیلی مردی میخواهد...

خيلی مردی می خواهد.
آن بزرگ بزرگ ها، اگر هم كاری می كردند و به جلوه ای از انوار حضرت مهدی (عج) می رسيدند، در تنهايی بود؛ برای خودشان بود

اما مصطفی . . .
آن سنگرنشين ساده و خاكی، كه بنابر تكليف، حكم فرماندهی هم گرفته و صدای او از بی سيم‌ها در بغداد استراق می شد، با حفظ همان ارتباط معنویِ دوران طلبگی، اين جلوه و عنايت مولا را برای هزار نفر، دو هزار نفر و بلكه برای بيش از ده گردان كه می خواستند عمليات كنند، می گرفت.
مصطفی يقيناً مورد عنايت بود . . .
آيت الله بهاء الدينی

درباره شهید مصطفی ردانی پور این جا نیز می توانید مطالعه فرمایید.

منبع: وبلاگ پرواز شقایق ها

باید میرفتم...

به رسم درس آموزی گوشه ای از وصیت نامه شهید کاظم مهدی زاده تخریب چی عملیات کربلای یک را با هم بخوانیم و حواسمون بیشتر به رفتار و عملکردمون باشه

می خواستم بزرگ بشم

درس بخونم

مهندس بشم

خاکمو آباد کنم

زن بگیرم

مادر و پدرمو ببرم کربلا

دخترمو بزرگ کنم ببرمش پارک

تو راه مدرسه با هم حرف بزنیم

خیلی کارا دوست داشتم انجام بدم 

خب نشد....

باید می رفتم از مادرم، پدرم، خاکم، ناموسم، دخترم و ... دفاع کنم

رفتم که دروغ نباشه

احترام کم نشه

همدیگرو درک کنیم

ریا از بین بره

دیگه توهین نباشه

محتاج کسی نباشیم


ممنون از بزرگواری که این وصیت نامه رو به ایمیل سلوک گمنامی فرستادند. اجرشان با شهدا