نشان تو...
بسم الله الرحمن الرحیم
عمریست عاشقم، مگر نه اینکه عاشق کم کم رنگ و بوی یار به خود میگیرد؟
عمریست گشتهام، مگر نه اینکه جوینده، به هدف خود خواهد رسید؟
و اما عمریست همچنان حیران و سرگشته یارم؟!
نمی دانم چقدر مرا به خلق و خوی یار میشناسند، نمیدانم چقدر از راه را طی کردهام ؟ اما می دانم که چفیه و لباس خاکیام مرا هیچ شبیه تو نکرده است. من در هر نقطهای که باشم به دنبال آن مداری میگردم که تو پیرامون آن گشتهای...من هر چه از تو بدانم انگار هیچ از صفای باطن تو نمی دانم...شاید به خاطر آن است که رسم عاشقی نمی دانم!... شاید از عمل به دورم...
به دنبال تو گشتهاند همه آنجاهایی که میشد پلاکی...استخوانی... نشانی از تو پیدا کنند و اما من به دنبال تو گشتهام در میان نجواها و کلامهایی که از جنس نورند در میان گامهایی که بر مدار عاشقی میگشتهاند من تو را یافتهام حتی در میان داستانهای افسانهای ما زمینیها...
من از نردبان بالا رفتهام تا دستهایم به تو نزدیک شوند...من هر روز آسمان را به نظاره مینشینم تا شاید من هم بالهایم بلند شوند...بالهای شور و اشتیاقم را میگویم...بالهای معرفت... بالهای شعور...
من هر روز تو را در قاب عکسهای رنگی دیدهام هر بار که میبینمت انگار قلبت پر تپشتر از همیشه جمله سربندت را تکرار میکند...
من تو را در قاب کاغذی عکسها، در میان پنجره زودگذر فیلمها دیدهام من صدای تو را وقتی که گفتند زندهایی شنیدهام... اما تو ماندگارتر از این حرفهایی...
حسی به من میگوید تو بسیار به من نزدیکی و من چقدر از تو دورم... که هنوز بعد از این همه آشنایی با توام و از تو مهجورم... هر بار که به تو فکر کردهام و هر بار که به دیدار تو آمدهام مرا بردهای به آنجاهایی که حق قلب ها را میلرزاند، ایمان را میلرزاند، اشک را جاری میکند، غبطه را زنده میکند...
باز تو همهی اینهایی که گفتهام نیستی... به راستی که سلوک تو، سلوک گمنامیست....
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یکی از هم دانشگاهی های محترم این نوشته را برای "سلوک گمنامی" ارسال کردند. ازشون ممنونم.
از دوستانی که نظراتشون رو بیان میکنند ممنونم.
خواندن وصیت نامه که در ستون "بخوانیم و عمل کنیم" قرار دارد را از دست ندهیم.
پیام نوشت: با هم باشیم ... وحدت به کارها برکت میدهد.
دوستانه نوشت: اگر وحدت و باهم بودن بشود دغدغه مان. باور کنید همه چیز حل میشود.

چه زیبا میگوید سید شهیدان اهل قلم: